هرچند در کمال احترام توجیه گران ، فرمان سکوت می دهند و به عبارت دیگر خفه شدن هر گونه صدایی که آنسوی باور شان است. چه باک که فرمان شان به پشیزی نمی ارزد و سکوت یعنی تن دادن به حماقت آنها و دل سپردن به باورهایی کذایی که در پی توجیه گودرز را به شقایق ربط می دهند تا منافع خود را حفظ کنند.
در نوشته پیشین روندی شرح داده شد که با صحنه نمایش ، سخنرانی دیکتاتور و حضور آنانی که سرمداران پیش از آن در ستایش آنها سخن ها بر زبان جاری کردند و بعد از حضور همانگونه که پیش بینی می شد از بی بی سی فارسی گرفته تا فلان سایت به توجیه این حضور پرداختند و دلیل پشت دلیل آوردند که چنان است و چنان است و چنان است.
فراتر از توجیه سرمداران ،آنچه رخ می دهد در این روزها نشان از چشم انداز مغاکی دارد که هشدار می طلبد تا آن نشود که منتهی گردد به ریش تراش کذایی و حکایتی که همچنان باقی ست. حکایتی که در راس آن باقی ماندن دیکتاتور در راس قدرت ، حفظ رژیم فاشیستی با پوست اندازی فریب، توبره های تازه برای آنانی که پیشتر توبره خود را پاره کرده بودند ولی به ایمان خود به آخور همچنان وفادار مانده اند. در این وضعیت از این قلم تنها توان فریاد هشداری برمی آید هرچند با مخالفان بسیاری نیز مواجه شود.
واقعیت رفتار شناسی امروز که برای فریب بزرگ تلاش می کند در حضور اعتراضی مردم با آن گسترده در روز قدس نهفته است. حضور گسترده و چشمگیر مردم بعد از سه ماه سرکوب ، کشتار ، شکنجه، تجاوز و تهدید آن هم از سوی دیکتاتور و گارد شخصی اش سپاه و مهم تر از آن شعارهای مردم در آن روز ، دیکتاتور و حامیانش را به وحشت انداخت .سطح مطالبات فراتر از حد تصور حتی برای سرمداران سبز بود تلاش این سرمداران برای هدایت شعارهای مدنظر خود شکست خورده بود. آنگونه که شعارها نشان می داد گرایش به ناسیونالیسم اوج گرفته است و دموکراسی خواهی و آزادی طلبی در فراتر از نظام موجود به مطالبات مردم بدل گردیده است. شعارها دیکتاتور رانشانه رفته است . این شعارها و خواست ها که با حضور میلیونی مردم در روز قدس فریاد شد نه تنها دیکتاتور و حامیانش را به وحشت انداخت که نماد بارز آن نامه احمد توکلی است بلکه سرمداران سبز را که هنوز به آخور نظام ایمان دارند به هراس افکند. نگاهی به مقاله ها و مصاحبه های این سرمداران در سایت های مختلف نشان دهنده این هراس است و تلاشی را بازمی نماید که برآن است که به هر توجیه ممکن این خواست هارا محدود نمایند و مرزهای مشخص ترسیم کنند.
از آن سو دیکتاتور وقتی وضعیت را چنین می بیند و رژیم فاشیستی خودرا با خطر سقوط روبرو می بیند پوست اندازی فریب را پیشه می کند و استاد حفظ نظام را به میدان فرا می خواند و هاشمی در قامت رفیق پنجاه ساله برای حفظ نظام در کنار دیکتاتور قرا می گیرد و در پشت سر دیکتاتور نماز می خواند و در جایگاه ریاست خبرگان در ستایش سخنان دیکتاتور ، سخن می گوید و با کمال وقاحت حضور پر شور مردم را در دفاع از نظام !!!!! در روز قدس تبریک می گوید و از راهکارهایی سخن می گوید که حفظ این رژیم فاشیستی را مدنظر دارد. چراکه دیکتاتور امتیاز لازم را به هاشمی داده است و فراتر از آن بودن هاشمی با این نظام گره خورده است پس در حفظ آن باید بکوشد اصل حفظ نظام است به هر طریق ممکن. چه باک از این همه خون جاری بر سنگفرش ها ، شکنجه ها ، تجاورزها و.... متهم اصلی تنها ریش تراش است و بس.
از این سو اما سرمداران نیز در سوگیری خود همان مسیری را می روند که هاشمی می رود اما از طریق دیگر با وارو.نه کردن خواست ها و غلیظ کردن توهم هایی در جنبش مردم که تنها بخش اندکی از جنبش اعتراضی را در برمی گیرد. هرچند نمی توانم در رابطه با آنها یی که راس خوانده می شوند قضاوت کنم چون کمتر بیان هدف می کنند و واقعیت ها و چشم انداز پیش رو را نمی کاوند ولی عناصر میانی که از آنها به سرمداران یاد می کنند گفتار و نوشتار آنان به وضوح همسویی با خواست حفظ نظام به هر طریق ممکن را بازمی نماید اما با سرپوشی از فریب که پشت نوشته ها و گفتار آنها که در سایت ها می آید نهفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر