۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

لینک و دیدگاه های که در سایت آزادگی حذف شده

با درود
محترم های گردانندگان و مدیران سایت یا مسئولین عزیز
بنا به برخی نمی دانم مشکلات چند لینک اینجانب که ارسال گردیده بود و اتفاقن داغ هم شده بود در یک دروه زمانی چند روزه دیگر در صفحه لینک های ارسالی من وجود ندارد. علاوه بر آن دیدگاه های که طی آن چند روز پای برخی لینک ها نوشته بودم نیز در صفحه دیدگاه های من وجود ندارد و حذف شده است. چند بار به پیشتبانی پیغام دادم در چند روز مختلف ولی تا اکنون جوابی نگرفتم حال با این لینک سوال ام را به صورت عمومی مطرح می کنم. از آنجا که لینک های که ارسال کردم و دیدگاه های که نگاشتم به عنوان آرشیو مدنظر من است حذف شدن آنها بدون هیچ توضیح ، باعث سوء تفاهم شده است و از آنجا که برخی لینک ها و دیدگاه ها در نقد اصلاح طلبی و همچنین دین بوده ، لطفن در این زمینه پاسخگو باشید و در صورت امکان مشکل را برطرف کنید.






۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

توجیه گری هوداران اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات (قسمت اول)

ـ اقایانی که فکر می کنند خیلی دمکراتندو راه های بهتری سراغ دارند اگر خارج از کشور هستند تشریف بیاورند داخل ونظرات خود را اجرا کنند واگر هم داخل کشورند با هویت حقیقی خودو در فضای واقعی ونه مجازی بفرمایند فعالیت کنند وگرنه از پشت کامپیوتر ویا خارج از کشور که هنر ی است که از همه کس بر می اید در ضمن جناب اقا این عادت هم ترک کن از جانب دیگران حرف بزنی ودر ضمن این روش زشتی است که تافردی صحبت می کند افرادی شروع به پرخاشگری می کنند شما اول اداب ازادی و دمکراسی در فضای مجازی تمرین کن بعد برای واقعیت نقشه بکش
ـ خجالت دارد واقعاً.
جامعه نخبه کش، خوابزده، چرتی و مشتی مزدور و خائن که به هر بهائی قابل خرید و فروش هستند.
خاتمی همان آخر و عاقبتی را داشت که مصدق و میرزاتقی خان و قائم مقام و ..... و متاسفانه این سرنوشت بسیاری از صدر اعظم ها و روسای دولت در ایران بوده.
ـ بایستی ببینیم چه شرایطی برای انتخابات خواهد بود بعد تصمیم بگیریم دفعه قبل همان موقع که احمدی نژاد هم با تقلب شد رئیس دفتر هم عده ای همین رو گفتند که بعد فهمید یم اشتباه بود اگر کسی شرکت نمیکرد جنبش سبزی بوجود نمی آمد !
راه ساده دمکراسی از انتخابات آزاد میگذرد همچین حرف نزیم که این مطاع بیگانه ای است !
ـ یادتون هم نره افتضاحی به نام احمدی نژاد حاصل قهر عمومی با انتخابات بود! و کمی هم خون ندا ها و سهراب ها به پای کسانیه که سال 84 تحریم انتخابات رو مطرح کردن و اجازه ندادن مسیر های قبل طی بشه!
الان هم خیلی زوده برای صحبت سر تحریم انتخابات! الان باید بیشترین فشار در جهت باز شدن فضای سیاسی باشه تا میر حسین عزیز و کروبی هرچه سریعتر از حصر آزاد بشن و چانه زنی بر سر ساز و کارهای انتخاباتی و .....
اگر نشد، تحریم رو میشه شب انتخابات هم مطرح کرد!
چه اشکالی داره اگر با فشار بشه فضای بازی مثل قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایجاد کرد تا دوباره هسته های راه پیمایی تشکیل بشن و دوباره تو خیابون ها به هم برسیم؟؟؟ از الان تحریم کردن یعنی نشستن پای کامپیوتر و بی عملی
باید از هر فضایی برای اعتراض استفاده کرد نه اینکه فضا ها رو بست. تحریم خواست جمهوری اسلامیه! چون اونا اصلا نیازی به رای ندارن! اگر بنا بر تقلب باشه، در مجموع آرا هم میشه تقلب کرد... الان وقت چانه زنیه، حتی اگر قرار بر شرکت در انتخابات نباشه
ـ تقلب شاید به نظام کمک بکنه! اما هزینه اش هم بالاست!
اگر شروط خاتمی پذیرفته و اجرا بشه، کمه به نظرت؟ زندانیای سیاسی آزاد بشن و ......
پس باید هنوز مبارزه کرد... الان شکل مبارزه گرفتن حق انتخاب از حاکمیته! اگه خواست باز هم هزینه کنه و تقلب کنه... همون فضای باز برای به هم رسیدن خودش ارزش هرچیزی رو داره
لازم نیست از الان به طبل تحریم بکوبیم... الن وقت چانه زنیه! در شرایطی که هیچ کاری از پیش نمیره، یک مو از خرس کندن هم غنیمته  اگر نه بشینید تا ایران بشه کره شمالی...
ـ جنبش سبز تا الان که جنبش انقلابی نبوده
بعد هم اگر انتخابات نه پس چی؟ تغییر رژیم؟ میشه بفرمایید چجوری می خواید رژیم رو تغییر بدید؟
متاسفانه یه عده واقعیت ها رو نمی بینند و فکر می کنن با حرف زدن و فکر و خیال رویایی داشتن همه چی درست میشه
من نمی گم با شرکت در انتخابات همه چی حل میشه و ایران گلستان میشه قبلا هم گفتم اگر شرایط همینجور بمونه در انتخابات شرکت نمی کنم اما با تحریم انتخابات هم هیچ اتفاقی نمیوفته
جنبش سبز از دل یک انتخابات بیرون اومد اگر در انتخابات قبل هم مردم تحریم می کردند و رای نمی دادند دیگه کسی هم به تقلب معترض نمی شد و اتفاقات این دو سال پیش نمیومد
چه قبول داشته باشیم چه نداشته باشیم در زمان انتخابات در ایران فضا کمی باز تر میشه که اگر عاقل و هوشیار باشیم باید سعی کنیم از این فضای کمی باز حداکثر استفاده رو بکنیم.... با خونه نشستن و قهر کردن مشکلی حل نمیشه
ـ اونموقعی که زندانی ها ازاد بشند و مهندس از حصر بیاد بیرون دیگه شماها نمیتونید موج سواری کنید !
دیگه مریم خورشید نما نمیتونه بگه قوی ترین اپوزوسیون !
من اگر خواسته های جنبش برطرف بشه به شخصه میرم و رای هم میدم !
چیه برم دنبال انقلاب که امثال تو با اسلحه بریزن تو خیابون و یه سال 57 دیگه رو خلق بکنند ؟!
برای چی انقلاب بکنم وقتی خواسته هام تک تک در جهت دموکراتیزه شدن کشور انجام میشه و دیگه خبری از مناصبی که قدرت در اونها متمرکز شه نیست ! من که میدونم شماها چرا دنبال انقلابید !!!
ـ اون هایی که نمی خوان تحت هیچ شرایطی رای بدن همون هایی هستند که توی اعتراضات خیابونی هم شرکت نمی کنند چون خدایی نکرده یک وقت اوخ میشن .
بهتره رهبران برای شرکت در انتخابات شرط بگذارن :
1-
تحت نظارت سازمان های بین المللی
2-
بدور از نظارت شورای نگهبان
این هم یعنی سقوط نظام کسی هم خدایی نکرده بووه نمیشه
انفعال هیچ وقت جواب نمیده شرکت نکردن در انتخابات و انفعا هزینش برای نظام کمتر از شرکت کردنه . مگه خامنه ای باباتونه که میخواهید باهاش قهر کنید حتما اونهم در جواب میگه بابایی چرا قهر کردی؟ بیا این هم دموکراسی!
ـ به نظر من هم شرکت این گفته که شرکت در انتخابات گناه بزرگی است درست نیست!چرا؟خوب چراش معلومه این کودتا زمانی اتفاق افتاد که مردم تحصیل کرده و آگاه ایران(که اغلب آنها قبلا قهر کرده بودند ) تصمیم گرفتند که آینده و سرنوشت خود را در دست بگیرند.
و حکومت در مقابل آنها ایستاد...
من نه می گویم شرکت کنیم و شرکت نکنیم به نظر من به جای اینکه به هم دری وری بگیم باید دلایل قانع کننده و علمی و عملی خود را بیان کنیم .
تصمیم با مردم خواهد بود..
ما باید هر کاری می توانیم بکنیم تا کشور به بلوغ سیاسی برسد.
ـ تقریبن نزدیک به 10 ساله حرف بابای من اینه که:امسال دیگه این رژیم رفتنیه مطمئن باش!!یادتون نره که همین جنبش سبزی که الان ما بهش افتخار میکنیم نطفه اش از تقلب در انتخابات بسته شد.من و شما چه در انتخابات شرکت بکنیم و چه نکنیم رژیم حضور را پرشور و ملیونی جلوه میدهند پس چه بهتر که کاری کنیم که مجبور به تقلب بشن و مثل قبل هزینه اش رو بدن.با دست رو دست گذاشت یا دوتا فراخوان شورای هماهنگی هیچ مردمی به خیابون نمیان و هیچ رژیمی عوض نمیشه.بقول مهندس سحابی اگر در مناسبات قدرت یک اینچش رو از دست بدیم سالها برای برگشتش زمان باید صرف کنیم!
ـ حالا گیرم همه ی عالم فهمیدن که 70 درصد از مردم در انتخابات شرکت نکردن.چه اتفاقی میوفته؟مگر دوره ی اول انتخاب احمدی کسی شرکت کرد؟چه تاثیری داشت این تحریم؟غیر از این بود که چهار سال نکبت بار رو تجربه کردیم؟مگر انتخابات مجلس رو تحریم نکردیم؟غیر از این شد که یک مشت حروم لقمه الان تو مجلس دارند نمایندگی میکنن؟این تحریم های ما چه تاثیری داشته در پیشبرد اهدافمون.آیا به جز منزوی شدن ارمغانی واسه ما داشته؟مگر نه اینکه هر بار در انتخابات شرکت کردیم یا دوره ی اصلاحاطی به وجود اومده یا جنبش سبزی شکل گرفته.باورکنید ده سال دیگه همین موقع داریم میگیم رژیم درحال سقوط است مثل بابای من که از ده سال پیش تاحالا هرسال حرفش همینه هردفعه میگه امسال دیگه ردخورنداره:دی
ـ من کاری به کشتار و تجاوز و مدال ندارم
برای بسیاری از هم نسلیهای من و شما حفظ نظام ارزش دارد نمونش رو می تونید توی کوچه و خیابون پیدا کنید
مطمئن باشید اگر افرادی با این تفکر(حفظ نظام از آب بینی بز بی ارزش تر است) در اکثریت بودند تا بحال 100 بار این نظام عوض شده بود
ـ حرف های چهارتا اصلاح طلب رو کردید سوژه اونوقت یادتون رفته همه سیاست مدارانی که الان توی زندانند یه روز اصلاح طلب بودند . اینها این حرفها رو میزنن که رفقاشون رو از زندان در بیارن چون دیدن مردم ایران بخار ندارن و هر بلایی سرشون بیاد حقشونه .
ـ خودتون هم ميدونيد هدف واقعي خاتمي اين نيست .من از خاتمي دفاع نميكنم چون حرفهايي كه ميزنه قابل دفاع نيستن.ولي توي اين دوران فروكش كردن اعتراضات باز امثال خاتمي ميتونن دو كلمه حرف بزنن . حتي اگر يكي از اين دو كلمه درست نباشه باز به گفتن اون حرف نه چندان تند ولي درست و منطقي مي ارزه . هر وقت جامعه از روز مرگي بيرون اومد و از خواب خرگوشي بلند شد ، اون وقت اگر امثال خاتمي سكوت كردن و به رويه فعليشون ادامه دادن بايد خاتمي رو خائن دونست.
ـ جناب واحدی. به خاطر استفاده وبلاگی از بالاترین شما را گزارش می کنم و منفی هم می دهم. ولی با اصل فرمایشاتتان هم مشکل بسیار دارم.
چه چیزی شما را به این نتیجه رسانده است که خاتمی نقشه ای پیچیده تر از آنچه شما در ذهن دارید ندارد؟ چرا فکر نمی کنید این کار خاتمی نوعی دون پاشیدن برای خامنه ای است؟ اصلا شما درس سیاست را کجا آموخته اید که فکر می کنید هر کس با هر کس بد است، باید برود مثل شهرام همایون تلویزیون 24 ساعته بزند و فحش بدهد تا جیگرش خنک شود؟ راهی که به تازگی شخص شما هم در پیش گرفته اید.
ـ آیا شما جواب خانواده های زندانیان سیاسی را میدهید که اینگونه با شروط خاتمی مخالفت میکنید؟
اگر فرزند یا برادر شما در بند بود و مردم منفعل هم مثل امروز هیچ رغبت و عملی برای آزادی آنها انجام نمیدادند چشم امید شما به چه کسی بود؟
مطمئنا جناب کروبی هم با این شروط مخالفتی ندارند.
ـ گیریم بهنود بخواد شرکت کنه... ما باید منظرم بمونیم ببینیم خرد جمعی چی میگه... چند درصد از مردم (از جمله خود من) روزای اخر تصمیم گرفتیم تو انتخابات 88 شرکت کنیم؟؟؟ ضرر کردیم؟؟؟ اگه ماها شرکت نمیکردیم میفهمیدیم چه خبر شده؟؟؟
منم الان میگم شرکت نمیکنم...اما بذارید ببینیم جریان چیه...ملت چی میگن... اخر سر جمع بندی کنیم و اعلام موضع کنیم
ـ بهنود تحليلش رو بيان كرد و اصلاً از حرفش تبليغ برای انتخابات استنباط نميشد. اتفاقاً فكر ميكنم تحليل بيراهی هم نيست. خوب يادمه انتخابات مجلس هفتم كه شروع شد، تو فضايی اكثر نماينده های مجلس ششم رد صلاحيت شده بودند و قضيه تحصن نماينده ها و استعفاشون پيش اومده بود. اون موقع البته اينترنت انقدر فراگير نبود اما در فضای دانشگاهی همه به اتفاق معتقد بوديم كسی در انتخابات شركت نميكنه. من اون موقع تو يكی از شهرستان ها دانشجو بودم. عصری با دوستانم رفتيم حضور مردم رو ارزيابی كنيم. آنچنان جمعيتی اومده بود كه شوكه شديم. خلاصه اينكه انتخابات در كل كشور خيلی خوب و آبرومندانه برای نظام برگزار شد. البته بعدا فهميدم استقبال مردم تهران خيلی كم بوده، شايد كمتر از 20 درصد.
اين رو بايد در نظر بگيرين كه انتخابات مجلس تو شهرهای كوچك بيشتر جنبه قوم و خويشی و فاميلی داره و كمتر سياسيه. من هم معتقدم نظر بهنود در مورد حضور 60 درصدی ميتونه تا حد زيادی درست باشه اما در تهران شك ندارم كه استقبال از مجلس هفتم هم كمتره.
ـ یادتون نیست انتخابات مجلس هفتم رو؟؟؟؟
مگه غیر از این بود که همه احزاب اصلاح طلب انتخابات رو تحریم کردند؟
برای اولین باز بود که احزاب اصلاح طلب و اپوزوسیون خارج کشور هر دئ انتخابات رو تحریم کردند
چی شد؟
دوباره 50% تو انتخابات شرکت کردن
این نشون میده که هنوز تو جامعه خیلی ها هستن که به بینش سیاسی دست نیافتند و ما نیز نتوانسته ایم آنها رو با خود همراه کنیم
ـ ببین دوست عزیز ، من از رای دادن دفاع نمی کنیم و این کار رو هم تایید نمی کنم
اما بشدت از رفتاری که جدیدا حاکم شده احساس بدی پیدا کردم
میگید شرکت نکنیم ؟ درست
اما بگید در قبال نفی این عمل ، قراره بر اساس چه هدفی و با چه نوع عمل سیاسی اهدافمون رو پیش ببریم و به خواسته هامون برسیم؟
سوال من اینه
اینکه تنها یک عمل سیاسی رو نفی کنیم اما در ازای نفی اون ، راهکار و هدفمون رو مشخص نکنیم ، ما رو به کجا می رسونه؟
دوست عزیز من و تو و بسیاری دیگه از دوستان تبدیل شدیم به آدمهایی که یک گوشه ( نت ) نشستین و بدون اینکه تکونی به خودمون بدیم ، داریم دائم فقط دیگران رو نقد می کنیم و غر می زنیم و شعار های قشنگ و رادیکال می دیم
غیر از اینه؟؟؟؟
ـ متاسفانه حرف آقای بهنود در مورد مشارکت 60 درصدی در انتخابات درسته.بهتره اگر آلترناتیوی در مقابل شرکت در انتخابات داریم بگیم که فرصت کار شدن روش باشه
ـ به نظر من حدود 50 درصد شرکت می کنند
در میان مردم باشید این خبرهای بالاترین نیست
من چند ماه بالاترین نیامده بودم به خدا تو سطح جامعه اینجوری نیست
مردم دنبال گرفتاری خودشون هستند
چون نسل انقلاب قبل هم هستند مردم زیاد برای خواسته هاشون هزینه نمیدهند
به نظر من موسوی و کروبی رفتند کنار منتظری
احمدی نژاد هم مهره سوخته شد
رییس جمهور بعد یکی شبیه قالیباف یا صالحی یا جلیلی
حکومت مرکزی ایران ضعیف بشه زیاد خوشحال نشوید احتمالا ایران تکه تکه میشه
بعضی جاها مستقل میشن و .....
اینجور نیست این حکومت بره به همین راحتی یک حکومت مثل کشورهای دموکرات بیاد البته باید دموکرات هم درست معنی بشه
به نظر من مسعود بهنود درست میگه
نهایتش اینه میگن چون اسلام به خطر میوفته 40 درصد مشارکت رو اعلام کنید 60 درصد تمام بروید دمه خونه خودتون بازی کنید
ـ کاملا پیش بینی درسته به خصوص برای انتخابات مجلس
انتخابات مجلس قابل تحریم نیست چون در اکثر مواقع در شهرستان ها مردم به خاطر مواضع سیاسی کاندیدا های مجلس به اونها رای نمیدن من هم پیش بینی 50 تا 60 درصد رو واقع بینانه می بینم
ـ بله.....بنده مخالف مسعود بهنود هستم و ایشان چون کارمند بی بی سی هست،پس بی بی سی هم اشتباه میکند و خود فروخته است،مشخص است که 0 درصد مردم رای خواهند داد و انتخابات مجلس با جای خالی حتی پرنده ها برگذار خواهد شد!!!
بیخیال بابا....نم امیدوارم حداکثر 60 درصد رای بدن!! کارمند ها که مجبورن!!بازاری ها و سرباز ها و دولتی ها هم که مشخصا رای میدن!!
اونایی که 1 درصد امید به استخدام دولتی دارن هم مجبورن رای بدن!! کی میمونه؟! اهان!! داداش 11 ساله ی من می مونه که رای نده!
ـ فرض شما پذیرفته؛ پس راه حل اصلاح طلبان که درحال حاضر جز صندوق رای سلاحی برای مبارزه ندارند چیست؟ دنیای سیاست هم دنیای مصالحه است... وقتی قرار است اپوزیسیون بود، سلاح برنداشت، باور به خشونت نداشت، رای نداد، پس باید چه کرد؟ امید به معجزه داشت؟! منتظر نشستن تا اینقده ظلم و فساد زیاد بشه تا شاید بیاید...!!!
کلی گویی و پرداختن به مشکلات مبتلا به جامعه به نتیجه نمی رسد. اگر اصلاح طلبان در انتخابات مجلس شرکت نکنند پس چه تاکتیکی در حال حاضر داشته باشند؟!
...........
ای کاش یکنفر پیدا میشد به سوالات دوستان پاسخ میداد و راهکار عملی نشان میداد
.........
ممنون از شما دوست عزیز بخاطر لینک
ـ سوالی از آقای واحدی دارم. در این دو سال چه چیزهایی تغییر کرده است که ایشان خودشان را دیگر اصلاح طلب نمی دانند؟ خاتمی و خامنه ای که همان آدمها هستند، سپاه و دانشگاه و غیره هم که چندان عوض نشده اند، قبول دارم بدتد شده اند ولی تغییر ماهیت نداده اند. بنظر می رسد آقای واحدی نظرشان را کاملاً عوض کرده اند و از اصلاح طلبی به انقلابیگری رسیده اند و البته اشکالی ندارد آدم نظرش را عوض کند ولی بهتر است بگویند آنچه در این دو سال در نظر ایشان کاملاً تغییر ماهیت داده چیست تا بشود روشن کرد چه راه حلی را در نظر دارند. بدیهی است اکثر اصلاح طلبان شرکت در انتخابات در شرایط فعلی را درست نمی دانند اما چون اصلاح طلب هستند و نه انقلابی بر تامین شرایط خود برای شرکت در انتخابات اصرار می ورزند نه بر راههای تحریم انتخابات. اصلاح طلبی همین معنی را دارد یعنی تغییر شرایط به سوی بهبود گام به گام و نه با انقلابیگری
ـ این چقدر آدم تندی است. اینطوری هنر نیست که شقه شقه کنیم ادمهای جنبش رو.
خاتمی نگفته ما میخواهیم بریم انتخابات (یک سری اصلاح طلبهای داخل مجلس که خوب اصلا اصلاح طلب حساب نمیشند و حتما میرند مجلس. حساب اونها جداست.)
کاری که خاتمی به نظر من داره می کنه اینه که از این احساس رو که اصلاح طلبها از بیخ و در هر صورتی تو انتخابات شرکت نمی کنند رو از بین ببره. الان حالت خط خورده هستند و در نتیجه هیچ شرطی هم نمی تونند بگذارند. از این خط خوردگی در بیاند میتونند یک سری شرطهایی بگذارند که تو هر سخنرانی هم گفته ازادی موسوی و کروبی و زندانی های سیاسی و روزنامه.
از احساساتی شدن و تند شدن اگه چیزی درست میشد حتما تا حالا شده بود.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

تکلمه ای بر سخنان خاتمی و سینه چاکان

با کنار رفتن ابرها این روزها در سایت های مختلف عده ای که داعیه مبارزه هم دارند به علت دلبستگی های مادی و معنوی در توجیه سخنان خاتمی چنان تلاشی می کنند که گویی فضای سیاسی کشور با این سخنان خاتمی به سمت ایده آل های دموکراتیک جهت گیری نموده است و جالب تر قضیه این است که منتقدان سخنان خاتمی را به عدم درک بازی سیاسی و بیسوادی در کنش سیاسی متهم نموده و سخنان خاتمی را تاکتیکی بسیار ژرف و زیرکانه در فضای سیاسی ایران قلمداد می کنند غافل از اینکه کنش سیاسی منتهی به آشتی ملی در یک نظام فاشیستی غیر قابل تصور است. نظام های فاشیستی از آنجا که همیشه تسلط قدرت حداکثری را مدنظر دارند از هرگونه استراتژی سازشکارانه به شدت پرهیز می کنند مگر در قبل از جنگ جهانی دوم سران کشورهای اروپایی برای جلوگیری از جنگ امتیازهای فراوانی را در اشغال و زمینه کردن دیگر کشورها به خاک آلمان را به هیتلر ندادند عاقب چه شد هر امتیازی که می دادند نظام فاشیستی بیشتر می خواست و امتیاز دادن اروپایی ها را به حساب ضعف و ترس آنها می گذاشت چرچیل در آن زمان به این نکته اشاره می کرد ولی چون سران کشورهای اروپایی تجربه وحشت آور جنگ جهانی اول را داشتند و از شکل گیری چنین تجربه ای وحشت داشتند اعتنایی به این نکته سنجی چرچیل نمی کردند و سعی داشتند که با دادن امتیازهای متعدد به نظام فاشیستی هیتلر از شکل گیری چنین تجربه ای دوری کنند و عاقبت آن چیزی جز قوت و باورمندی هیلتر به برتری و زیادخواهی بیش حد او و آغاز جنگ جهانی دوم نبود. این مثال در یک مقیاس کلی را در رابطه با نظام های فاشیستی می توان به نظام فاشیستی جمهوریاسلامی در مقیاس بسیار کوچک تعمیم داد.
آنانی که می اندیشند سخنان خاتمی یک تاکتیک سیاسی است سخت در اشتباه هستند خاتمی با دیدن دعوای بین احمدی نژاد و خامنه ای ، بوی سازش به مشامش رسیده و تصور بر آن دارد که می تواند با سازش با خامنه ای با توجیه آشتی ملی ، زمینه کسب قدرت حداقلی را در نظام برای خود و اصلاح طلبان حکومتی فراهم آورد و بالاتر از آن با جلوگیری از فرایند خرد شدگی قدرت در درون نظام ناشی سهم و قدرت خواهی ،مانع از فروپاشی درونی نظام شود. ولی این نکته را مشخص نساخته است چگونه می توان در چارچوب یک نظام فاشیستی به آشتی ملی رسید فروکاست گرایی اصلاح طلبان حکومتی در ترسیم چهره سلطانی از نظام ولایت فقیه به جای چهره واقعی فاشیستی آن در واقع لاپوشانی امکان ناپذیر بودن اصلاح و آشتی ملی در این نظام است و این به زبان معمولی چیزی نیست جز فریب خلق
ولی طرفدران اصلاح طلبان حکومتی به گونه ای از بازی و تاکیک در فضای سیاسی جمهوری اسلامی صحبت می کنند که انگاردر یک فضای سیاسی دموکراتیک پیرامون بده و بستان جریان های سیاسی در کسب قدرت کنش سیاسی خاتمی با یک سخنرانی می تواند شکل گیرد غافل از آنکه نظام فاشیستی آن را به حساب ضعف و زبونی آنها می گذارد و با تاسی به آن جریان سرکوب را شدیدتر به پیش می برد چرا که برای یک نظام فاشیستی ، اصلاح طلبی ویرس مرگ نظام است و قبول آشتی ملی کاستن از قدرت پیشوا است که در جای خدا نشسته است « آیا تا حال شده است که بشنوید خدا را باید بخشید بلکه تنها خواهید شنید خدا شما را ببخشد» 
پی نوشت : به علت سانسور این نظر در برخی سایت ها تصمیم گرفتم که این مطلب را لینک کنم

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

امروز 27 اردیبهشت (17 می) روز مبارزه با هموفوبیا

بیست و یک سال پیش در چنین روزی (هفدهم می ۱۹۹۰ – بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۶۹) سازمان بهداشت جهانی (WHO) همجنسگرایی را از لیست بیماری ها و اختلال های روانی خود خارج کرد. سازمان جهانیِ مبارزه با همجنسگراهراسی و ترنس هراسی  (International Day Against Homophobia and Transphobia Committee) که در پاریس مستقر است و نیز کمیسیون حقوق بشر همجنسگرایان سازمان ملل (International Gay and Lesbian Human Rights Commission) در این روز از فعالان حقوق بشر و کنشگران جامعه مدنی در سراسر دنیا دعوت می کند تا در کنش های جمعی که به منظور افزایش آگاهی های عمومی، آموزش شهروندان در حوزه سکسوالیته و جنسیت، پایان دادن به تبعیض علیه انسان ها به خاطر گرایش جنسی یا رفتارهای جنسیتی متفاوت، نشان دادن اثرات مخرب همجنسگراهراسی و ترنس هراسی بر سلامت روانی فرد و جامعه، و نیز در کنش هایی که به منظور اعلام همبستگی جهانی برای پایان دادن به نقض حقوق انسانی همجنسگرایان و ترنسجندرها صورت می گیرد مشارکت کنند.
ایران در کنار شش کشور یمن، پاکستان، سودان، نیجریه، عربستان و امارات هفت کشوری هستند که مجازات اعدام را برای همجنسگرایی در نظر گرفته‌اند. هم چنین ایران در کنار بسیاری از کشورها، ترنسجندرها را «بیمار» تلقی می کند. همجنسگرایان و ترنسجندرها به خاطر تبعیت نکردن از دیگرجنسگراییِ اجباری و انجام رفتارهایی که جامعه آن ها را نامتعارف به شمار می آورد، نه فقط از طرف دولت، بلکه از طرف خانواده و جامعه نیز مورد آزار قرار می گیرند. این تبعیض ها مختص ایران نیست و در به اصطلاح پیشرفته ترین کشورهای نیز مشاهده می شود
به گزارش خانه حقوق بشر ایران گروهی از کنش گران ایرانی به منظور مشارکت در این حرکت جهانی مردمی که هر ساله در این بازه ی زمانی اوج می گیرد، و نیز جهت افزایش آگاهی های عمومی درباره ی همجنسگرایان و ترنسجندرها، صفحه ای با نام «ما همه جا هستیم» در فیس بوک تشکیل داده اند و از همجنسگرایان، دوجنسگرایان، ترنسجندرها، کوئیرها و هر کسی خود را عضوی از این جامعه ی رنگین کمانی می داند خواسته اند که یک دقیقه از زندگی و آرزوهای خود بگویند و فیلم کوتاهی ضبط کنند و روی این صفحه بگذارند تا آن طور که در توضیحات این صفحه آمده است در ساختن «رنگین کمان بلندتری» تا روز ۲۷ اردیبهشت، روز جهانی مبارزه با همجنسگراهراسی و ترنس هراسی، مشارکت کند

۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

بازخواني روند سرکوب معترضان

گر روند را در اين تقابل دودويي مابين معترضان و حاکميت ديکتاتوري،  به برخورد حاکميت ديکتاتوري با معترضان و سرکوب آنان نسبت دهيم، روند سرکوب دو نقطعه اوج دارد که پيش روندها و پس روندهاي متفاوتي را نسبت به اين دو نقطعه اوج سرکوب از سوي ديکتاتوري شاهد هستيم.در اين دو نقطعه اوج روند سرکوب به وحشيانه ترين شيوه هاي ممکن و با خشونتي غير قابل تصور صورت پذيرفت. 

اولين نقطه اوج خشونت 30 خرداد 1388 است که بعد از سخنراني ديکتاتور در نماز جمعه 29 خرداد و صادر کردن اجازه سرکوب ، شکل گرفت و معترضان بدون توجه به تهديد هاي ديکتاتور به خيابان ها آمدند و مزدوران ديکتاتور شديرترين خشونت هاي ممکن را براي سرکوب معترضان به کار گرفت و ده ها نفر از معترضان در اين روز کشته شدند و 30 خرداد به عنوان يکي از سياه ترين روزهاي سرکوب جمهوري اسلامي و شنبه خونين لقب گرفت. دومين نقطه اوج برخورد خشونت آميز با معترضان 6 دي 1388 مصادف با روز عاشورا بود که در اين روز حدود 38 نفر از معترضان کشته شدند و يکشنبه خونين را بعد از شنبه خونين 30 خرداد شکل داد. نمودار زير تعداد کشته شدگان را در طول 7 ماه گذشته نشان مي دهد.[1]




پيش روند سرکوب 30 خرداد در بستري از حضور ميليوني معترضان در کف خيابان ها شکل گرفت. ديکتاتور که مي انديشيد انتصاب فرد مورد نظر خود را در انتخابات نمايشي تنها با اندکي سرو صدا و اعتراض پراکنده پشت سرخواهد گذاشت با حضور ميليوني معترضان به تقلب در انتخابات در کف خيابان روبرو شد که با شعار « راي من کجاست؟» مطالبات خود را پيرامون رسيدگي به تقلب هاي گسترده و ابطال و برگزاري دو باره انتخابات دنبال مي کردند. با اين وجود  تجمع اعتراضي مسالمت آميز مردم سرکوب شد و در 25 خرداد با شليک مستقيم نيروهاي بسيج و لباس شخصي 28 نفر از معترضان کشته شدند ولي هنوز نظام ديکتاتوري در شوک حضور ميليوني معترضان قرار داشته و به سازماندهي سرکوب نپرداخته بود. ترس از ادامه اعتراض خياباني و فروپاشي ، سبب آن گرديد که شخص ديکتاتور در با حضور در نماز جمعه پرده ها را کنار زد و دستور سرکوب را صادر نمود. در واقع خامنه اي همان راهي را برگزيد كه تمامي ديكتاتورها در مواجهه با انتقادات و خواست تغيير جامعه انجام مي دهند، حركت به سمت سركوب بيشتر و شديدتر و تسري سلطه همه جانبه قدرت بر تمامي فضاهاي اجتماعي و كنترل جامعه با تمامي ابزار سركوب و اختناق.
با عدم اعتناي معترضان به تهديدهاي ديکتاتور و حضور در خيابان ها در 30 خرداد ، نيروهاي سرکوب به دستور شخص ديکتاتور با خشونتي غيرقابل تصور و شليک مستقيم به مقابله با تجمع مسالمت آميز معترضان پرداختند و ده ها نفر ( برآورد تقريبي 44 نفر) از معترضان را به شهادت رساندند. با برملا شدن تصاوير کشته شدگان ( بخصوص تصوير شهادت ندا آقا سلطان) و خشونت هاي به کار رفته عليه متعرضان در رسانه هاي جهان که توسط شهروند خبرنگاران صورت گرفت، علاوه بر آشکارسازي جهاني چهره کريه جمهوري اسلامي، فشارهاي بين المللي را بر اين نظام ديکتاتور افزايش داد. در اين راستا  ديکتاتوري بعد از سرکوب 30 خرداد شکل ديگري از روند سرکوب را در پيش گرفت و تلاش نمود که کشتار معترضان تا حد ممکن آشکارا صورت نگيرد و بازداشت گسترده و شکنجه معترضان را به عنوان استراتژي سرکوب خود برگزيد و در همين راستا بود که کهريزک نقش اساسي داشت و بازداشت شدگان 18 تيرماه 1388 به کهريزک فرستاده شدند تا تحت شکنجه و تجاوز ، سرکوب شکل ديگري به خود بگيرد و کشتار معترضان نيز کنترل شده و در پس پرده انجام شود. در اين راستا نمودار زير روند بازداشت هاي انجام شده را در طول 7 ماه گذشته نشان مي دهد.[2]




اين استراتژي سرکوب در برگيرنده معترضان کف خيابان بود و کمتر شامل  رده هاي دوم و سوم بالاي هرم معترضان مي شد که نام و نشاني داشتند. حجم بزرگ بازداشت ها، معترضاني ناشناخته و توده هاي مردم  را در برمي گرفت که نه اسم و رسمي و نه پشتوانه حمايتي خاصي را بدنبال داشتند. در اين استراتژي است که تجاوز سازماندهي شده به مردان و زنان دستگير شده  به عنوان تاکتيک سرکوب انتخاب مي شود و به گونه اي کهريزک بازنمود نشانه شناسي هماهنگ در نظام هاي فاشيستي است( اين امر را با تجاوز و کشتار در بازداشتگاه هاي آلمان نازي ، بخصوص اردوگاه بوخن‌والد[3] مقايسه کنيد). با اين وجود افشاي اين تاکتيک و بين المللي شدن خبرهاي مرتبط حاکميت را مجبور به ملاحظه کاري بسياري نمود به گونه اي که نمايش تعطيلي کهريزک توسط ديکتاتور اجرا شد و به جاي آن بازداشتگاه هاي ناشناخته ديگري را جايگزين ساخته اند ولي استراتژي همان باقي ماند. بازداشت گسترده معترضان کف خيابان و توليد نشانه شناسي سرکوب براي توليد ترس در بين معترضان خياباني ادامه داشت تا نقطه اوج دوم که در روز عاشورا رقم خورد.
عدم پاسخگويي استراتژي ديکتاتوري در جلوگيري از حضور خياباني معترضين با حضور ميليوني در مراسم خاکسپاري آقاي منتطري و افزايش سطح مطالبات که ساختار جمهوري اسلامي  و ديکتاتور را در راس آن نشانه گرفته در روز عاشورا با واکنش شديد حاکميت در به کارگيري خشونت عريان منتهي گرديد. به گونه اي که شيلک مستقيم، همچون 30 خرداد  و بعد از آن صورت گرفت معترضان از بالاي پل ها به زير انداخته شدند و ماشين هاي نيروي انتظامي با خونسردي کامل از روي معترضان عبور کردند. اين سرکوب به گواه تحليگران مسائل ايران در جهان چنان خشونت بار بود که حيرت جهان را از اين همه خشونت به کار رفته برانگيخت.
در 6 دي، ديکتاتوري برآمده از يک ايدئولوژي فاشيسم ديني ، با کشتار معترضان در يک روز ديني که در آن خون ريختن حرام است با پارادوکسي مواجه شد که ارکان ايدئولوژي حاکم را به لرزه انداخت. علاوه برآن عکس العمل معترضان در دفاع از خود که نيروهاي سرکوبگر را زمينگير نمود، بازنمود يک گام به پيش معترضان بود که ديگر نمي توانست در مقابل کشتار و سرکوب خشونت بار ، بي تفاوت باشند و اقدام به دفاع از خود نمودند( تاکيد بر دفاع از خود مقابل کشته و سرکوب شدن است). اين عکس العمل وحشتي مضاعف را در نظام ديکتاتوري سبب گرديد وقتي اين امر را با گستره معترضان روز عاشورا مقايسه شود که طيفي وسيع تر از طبقات اجتماعي را در برمي گرفته که براي نخستين بار درکف خيابان ها حضور يافته اند[4] ، مي توان اين وحشت مضاعف ديکتاتوري را درک کرد.
وحشت ديکتاتوري از پارادوکس ديني که در آن گرفتار آمده و گستره حضور معترضان از طبقات اجتماعي مختلف و مقياس گسترده حضور در سطح کشور،  کابوس سقوط را در افق آينده شکل داد و ديکتاتوري به سان ، نظامي در حال مرگ به هر سو چنگ انداخت تا به گونه اي مانع از تعبير کابوس سقوط شود. از اين رو توجيه کشتار را با ايدئولوژي ديني در پي گرفت و حضور معترضان را در روز عاشورا هتک حرمت آن روز ناميد تا از اين طريق پشت اين جنگ تبليغاتي کشتار وحشيانه خود را در روز عاشورا پنهان سازد و علاوه بر آن با تهديد به محارب بودن معترضان ، ترس را مابين آنان نهادينه سازد. از ديگر سو به بهانه هتک حرمت تمام توان لجستيک و ميداني خودرا براي نمايش قدرت خياباني به کار گرفت تا از اين طريق نقطه اتکا براي مانورهاي تبليغاتي خود مهيا نمايد که اين امر را به وضوح در سخنان ديکتاتور در تاريخ 12 دي ماه مي توان دريافت که ديکتاتور از حضور « ده ها ميلوني» در تجمع حکومتي دم مي زند و قصد توجيه خود و نظام ديکتاتوري را داشته است[5].
در واقع در تجمع حکومتي 9 دي از بنيان هاي حامي پروري نظام ديکتاتوري استفاده گريد که توانستند در بسيج عمومي از ويژگي هاي کلاينتاليسمي خود استفاده نمايد. اين يک واقعيت است که ديکتاتوري در طول دو دهه درصد هاي از جمعيت فضاي سرزميني را در ساختار حامي پروري ،به خود اختصاص داده است. به عنوان مثال حدود 150 هزار نيروي سپاه در تهران با بعد خانوار 4 نفر[6] ، خود شکل دهنده مقياسي از حجم حامي پروري ديکتاتوري است ( علاوه بر آن مي توان اين تجمع را با تجمع هاي حومتي قبل از انقلاب مقيايسه کرد). اگر ديکتاتور در اين دو دهه نتوانسته باشد حجمي از حامي هاي خود را در مقياس هاي تجمع حکومتي 9 دي گردآورد،آن هم زماني که فرآيند سقوط در برابر خواست معترضان کليد خورده، اين نظام ديکتاتوري خيلي پيش تر سقوط مي کرد. در واقع خامنه اي ديکتاتور ايران از آنجا که اتوريته ديکتاتور قبلي جمهوري اسلامي را نداشته است در طول دو دهه حکومت خود ساختار هرمي از دسته هاي حامي خويش شکل داده و بر بنيان آن قدرت خود را اعمال مي کند. در اين بين چندان دور از ذهن نيست وقتي وضعيتي را تصور کنيد که حکومتي در حال سقوط است و تمامي آنچه دارد را به صحنه مي آورد تا مانع سقوط شود. آنچه در تجمع حکومتي يک نمايش تبليغاتي بيش نيست که دو نشانه را دنبال مي کند يکي روتوش تبليغي در برابر معترضان و ديگري وادار کردن سرمداران به کوتاه آمده در برابر ديکتاتوري و شکل گيري يک مصالحه است. نمايش حکومتي 9 دي نه تنها بازي تبليغاتي ديکتاتوري را شکل داد بلکه دستاويز بازي زيرکانه اصلاح طلبان را نيز فراهم نمود که بربنيان آن توجيه مصالحه پذيري خود را قرار دهند.
وحشت از سقوط ساختار فاشيستي ، ديکتاتوري را به فکر مصالحه با اصلاح طلبان حکومتي واداشت و مبادلات درون حکومتي شکل گرفته است تا با حداقل امتياز اصلاح طلبان حکومتي را راضي به مصالحه نمايد تا از اين طريق حضور معترضان در کف خيابان را پايان دهند و با ترميم شکاف ها ، اولويت حفظ نظام را امکان پذير سازند. زيرا که فرايند ادامه اعتراض و حضور خياباني معترضان چيزي جز سقوط اين ساختار فاشيستي را به دنبال نخواهد داشت. مصالحه اي که نشانه شناسي آن در فضاي سياسي حال حاضر از دو سوي حاکميت و اصلاح طلبان به وضوح قابل مشاهده است که حفظ نظام را در اولويت خويش قرار داده اند. در اين زمينه سعي ديکتاتور در پر رنگ کردن مرزبندي اصلاح طلبان و ديگر گروه هاي معترض است که البته از سوي اصلاح طلبان هم صورت مي پذيرد. در اين بين بايد ديد که بدنه جنبش اعتراضي در مقابل اين روند ها چه واکنشي نشان مي دهد و قطار مطالبات چگونه راه خويش را پي خواهد گرفت.


[1] - آمار ارائه شده طبق بررسی های اخبار و گزارش های ارائه شده در سایت های خبری و اجتماعی اخذ گردید از این رو برآورد تقریبی محسوب می شود و بیشتر برای نشان دادن روند کشتار در 7 ماه گذشته ارائه گریده است. 
[2] -  آمار ارائه شده طبق بررسی های اخبار و گزارش های ارائه شده در سایت های خبری و اجتماعی اخذ گردید از این رو برآورد تقریبی محسوب می شود و بیشتر برای نشان دادن روند کشتار در 7 ماه گذشته ارائه گریده است.

[3] - در اردوگاه بوخن‌والد، آزمایش‌های پزشکی مرگباری بر روی اسیران و بیماران صورت می‌گرفت. بسیاری از قربانیان، از این آزمایش‌ها جان سالم بدر نبردند. زندانیان باید گرسنگی و سرمای طاقت‌فرسا را تحمل می‌کردند. با افزایش شمار قربانیان، دو کورهٔ آدم‌سوزی در بوخن‌والد ساخته شد، تا جنازه‌های قربانیان را هر چه سریعتر نابود کنند.
[4] - نگاهی به تصاویر و فیلم های از حضور معترضان در روز عاشورا گستره طبقات اجتماعی به وضوح قابل مشاهده است به گونه ای که اقشاری از طبقات اجتماعی  در خیابان ها حضور یافتند که کمتر در تجمع های قبلی دیده می شدند. علاوه بر آن گستره اعتراض ها در مقیاس وسیع در سطح کشور و فضای سرزمین نیز خود موید عمق اعتراض های مردم ایران است.
[5]- http://zamaaneh.com/news/2010/01/post_11846.html

[6] -  در این حال در نظر بگیرید واحدهای بسیج و لباس شخصی ها را با همین بعد خانوار و به آن اضافه کنید پروژه راهپیمایی اتوبوسی که در آن در این سی سال جمهوری اسلامی به استادی رسیده است.