۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

بسترهای مبارزه با دیکتاتوری

بسترهای مبارزه با دیکتاتوری


مهدی ایرانپور(دیونیزوس)

• برعکس جنبش های توده ای با راهبردهای پوپولیستی، جنبش اجتماعی و اعتراضی ایران بر طبقات متوسط اقتصادی و فرهنگی استوار است که با رویکردی اقناعی هر چه به جلوتر می رود سعی بر جذب دیگر طبقات اجتماعی ایران دارد. بالا بودن نسبی سطح آگاهی در بدنه جنبش، مصالحه طلبی سرمداران را برنمی تابد و راه خود را می رود ...


اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه  ۱٨ آبان ۱٣٨٨ -  ۹ نوامبر ۲۰۰۹

 
 
وقایع و تحولات اخیر در ایران بعد از انتخابات خردادماه و شبه کودتای انتخاباتی، هرچند فرایند اصلاح طلبی حداقلی برای تغییر به وسیله صندوق های رای را به پایان رساند ولی بستری را فراهم نمود که اعتراض ها پیرامون تقلب انتخاباتی در بنیان زمانی بدل به جنبشی اجتماعی گردد. جنبشی که نه تنها مختصات داخلی فراگیری دارد بلکه به فراسوی مرزها گسترش یافته و به واسطه استفاده از نوآوری های تکنولوژیکی عصر ارتباطات پویایی خود را حفظ کرده است.
برعکس جنبش های توده ای با راهبردهای پوپولیستی، جنبش اجتماعی و اعتراضی ایران بر طبقات متوسط اقتصادی و فرهنگی استوار است که با رویکردی اقناعی هر چه به جلوتر می رود سعی بر جذب دیگر طبقات اجتماعی ایران دارد. بالا بودن نسبی سطح آگاهی در بدنه جنبش، مصالحه طلبی سرمداران را برنمی تابد و راه خود را می رود و از دلدادگی کاریزماتیکی در آن خبری نیست. شعارهای سر داده شده در تجمع های اعتراضی اخیر خود موید این امر است که حتی در بیان شعارها متکی به خود بوده و از هر گونه هدایت شعارها و قالب بندی مصالحه کارانه آنها توسط سرمداران دوری می کند.
علاوه بر این موارد جنبش اعتراضی ایران فاقد ساختار سلسله مراتبی بوده و به شبکه و متن و کنشگری درون متنی متکی است. ارتباط میان افراد رویکرد افقی و ریزوم وار متکی می باشد و فراسوی تقابل های دودویی سلسله مراتبی عمل می کند. ابزار های تکنولوژیکی نیز به شکل گیری و بهینه سازی این رویکرد کمک فراوانی کرده است. با این وجود این جنبش نیازمند آن است که ارتباط خرده جنبش های اجتماعی درون متنی را تقویت کند و بستری های مبارزه با دیکتاتوری را در اتئلاف این خرده جنبش ها ترسیم نماید و این امر درک کند که هر یک از این خرده جنبش ها مطالبات خاص خود را دارا می باشند و ترسیم حداکثری اهداف و مطالبات برای ائلاف این خرده جنبش ها ضروری است.
در رابط ه با بسترهای مبارزه باید درون مایه های اجتماع مورد توجه قرار گیرد و تاکید بر خرده جنبش های اجتماعی باشد که دارای اصالتی بنیادین در اجتماع می باشند و پتانسیل در نوردیده قدرت جاری در بدنه اجتماع را دارا هستند . در این راستا باید از سازمان ها و نهاد های سلسله مراتبی برحذر باشیم زیرا که این سازمان ها و نهاد ها در واقع به جای توجه به فرد انسان در اجتماع، بیشتر از همه به ساختار خود اهمیت می دهند. این بدان معنا است که در فرایند مبارزه برای نهاد ها و سازمان های سلسله مراتبی حفظ سازمان و نهاد از انسان اهمیت بیشتری دارد و به راحتی انسان ها را فدای حفظ ساختار می کنند. بر این مبنا مبارزه باید بر بستر فرد در بطن اجتماع صورت گیرد که این انسان ها به صورتی شبکه ای به هم پیوند می خورند و به جای سلسله مراتب عمودی، پیوندی افقی را دارا هستند .
تاکید بر سطح شبکه در واقع گونه ای گذار از رویکرد درختی و پانهادن به رویکردی ریشه ای در عملگرایی قلمداد می شود. رویکرد شبکه ای پیوند های افقی انسان ها در اجتماع فضاهایی را شکل می دهد که در آن آزادی و تخطی و سرپیچی امکان بروز دارد. این فضا را می توان « مناطق کنشگری آزاد اجتماعی»اطلاق نمود. بر بنیان چنین فضایی است که خرده جنبش های اجتماعی می توانند پدیدار شده و فرآیند مبارزه را شکل داده و حاکمیت را به چالش بکشند .
علاوه بر این، نکته دیگر اهمیت قائل شدن برای تمامی خرده جنبش های اجتماعی برای مبارزه است. تاکید بر یک یا چند خرده جنبش خاص، سبب می گردد چشم انداز کلی شکل گیری یک جنبش اجتماعی حداکثری مخدوش شده و فرایند مبارزه ناکام بماند. در واقع تاکید تنها بر یک یا چند خرده جنبش خاص، دامن زدن به تقابل های دوگانه مابین خرده جنبش های اجتماعی است و نشان از عدم تکافوی اندیشه گری مناسب در مبارزه بر بستر اجتماع انسان ها دارد. تعصب یا تعلق نسبت به یک یا چند جنبش اجتماعی ناشی از پیشنه تاریخی قبیله گرایی در اجتماع است که سبب می گردد گونه ای مطلق انگاری برذهن انسان ها ـ حتی به اصطلاح روشنفکران آن ـ سایه افکند. نگاه واقع بینانه به اجتماع امروز ایران نشان دهنده ی خرده جنبش هایی است ـ که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم ـ در اجتماع وجود داشته که در تلاش و مبارزه با حاکمیت در راستای حقوق مدنی خود هستند . جنبش هایی که عبارتند از :
ـ جنبش زنان : که امروزه سرآمد مبارزه مدنی می باشند. فعالیت های بی وقفه آنها برای به دست آوردن حق برابری و حذف قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، غیر قابل انکار و ستایش شده است. شکل گیری کمپین های اجتماعی در مبارزه برای احقاق حقوق خود و افزایش سطح آگاهی زنان و تغییر نگرش سنتی به زن، نشان از بلوغ فکری بسیار عمیقی در جنبش زنان دارد .
ـ جنبش کارگری: این جنبش چنان فرایند رو به گسترش را در برگرفته که در سالیان اخیر مطالبات اقتصادی و مدنی خود را به قدرت از حاکمیت مطالبه می کند. عمق آگاهی های شکل گرفته در جنبش کارگری در ایران سبب گردیده که کارگران بدور از تعصبات ایدئولوژیک ناشی از ساختارهای سلسله مراتبی، بر بستر کنشگری اجتماعی عمل نموده و از هر گونه قرار گرفتن در ساختارهای فسیل شده پرهیز کنند. در واقع امروز این ساختارها هستند که ادعای حمایت از جنبش کارگری دارند و کارگران تنها در قالب شبکه های کارگری خویش عمل می کنند .
ـ جنبش دانشجویان: فرایند مبارزه دانشجویان بخصوص بعد از « فریب بزرگ اصلاحات» ابعادی عقلانی تر یافته است و سبب دوری هر چه بیشتر از نهاد هایی گردیده که با انتساب خود به جریان دانشجویی ، منافع نهادی خود را دنبال می کردند. امروزه دانشجویان را نمی توان در قالب یک یا چند تشکل دانشجویی، تقسیم بندی کرد. بلکه این بدنه اجتماعی دانشجویان است که جنبش دانشجویی را به پیش می برد و در این بدنه گونه ای از پلورالیسم دانشجویی به وضوح قابل مشاهده است .
ـ   جنبش معلمان: این جنبش در چند سال اخیر بر بنیان مطالبات اقتصادی و مدنی معلم ها شکل گرفته که گستره آن هر روز بیشتر می شود. اهمیت این جنبش وقتی قابل درک است که این نکته را متذکر شویم که در نظام فاشیسم دینی در ایران، در طول سالیان حکومت این نظام، سخت ترین گزینش های استخدامی به معلم ها مرتبط بوده و از آنجا که این نظام فاشیستی جریان قدرت خود را در آموزش تسری می دهد انتخاب معلم ها اهمیت فراوان داشته و عبور از گزینش استخدامی برای هر فرد اجتماع امکان پذیر نبوده است. اکنون چنان فشارهای حاکمیت فاشیستی بر اجتماع افزایش یافته، که لایه های اجتماعی منتخب نیز حاکمیت را به چالش می کشند. نکته هایی که حاکمیت هیچ گاه درنیافته پتانسیل هر انسان برای افزایش آگاهی و دانایی است که در طول زمان شکل می گیرد. نکته دیگر ظرفیت تحمل فشار در قشرهای اجتماعی مختلف است
ـ جنبش اقلیت های قومی : افزایش آگاهی های اجتماعی در سطحی گسترده، بستری مناسب برای شکل گیری جنبش های قومی در راستای حقوق اجتماعی خود، فراهم آورده است. هر چند برخی مواقع رادیکالیسم موجود در این جنبش ها، از منظر نفی گرایی به کنشگری می پردازد ولی به دور از تعصبات قومی، بسیاری از مطالبات این جنبش ها به حق بوده و باید هر قومیتی از حقوق برابر برخوردار باشند. این جنبش ها نیز از آنجا که تنها در یک اجتماع دموکراتیک و آزاد است که می توانند به مطالبات خود دست یابند تلاش برای دستیابی به اهدافی همچون عدالت، آزادی و رهایی از سلطه اقتدار، بسترهای اجتماعی مناسب برای مبارزه با حاکمیت می باشند .
ـ اقلیت های مذهبی: بالاترین سرکوب ها و خفقان ها در نظام فاشیسم مذهبی ایران، مربوط به اقلیت های مذهبی است. از آنجا که این نظام فاشیستی بر بنیان ایدئولوژی دینی شکل گرفته و ایدئولوژی دینی خود را برترین محسوب می کند از این رو اقلیت های دینی باید یا به ایدئولوژی دینی برتر بپوندند یا سرکوب شوند. در این میان اقلیت مسلمان سنی، بهائیان، دراویش، یهودیان و... بیشترین صدمه و سرکوب را تا اکنون تجربه کرده اند. برخی از اقلیت ها همچون بهائیان حتی از حق تحصیل و اشتغال نیز محروم اند ( اگر حکومت از جامعه جهانی نمی ترسید حق نفس کشیدن را نیز از آنها سلب می کرد). با این وجود تلاش مذبوحانه نظام فاشیستی نه تنها سبب از بین رفتن این اقلیت ها نگردید بلکه نگاه های جهان آزاد را متوجه سرکوب این اقلیت ها ساخته و بستری مناسب (هرچند با رنج فراوان) برای این اقلیت های دینی فراهم آورده تا مطالبات خود را مطرح کنند .
ـ اقلیت های جنسی: اگر از نگرش حداقلی به بازخور اقلیت های جنسی در جامعه ایرا ن بنگریم مجموعه ای از کنشگران جنسی را باز خواهیم یافت که در چارچوب گرایش جنسی خود به فعالیت های اجتماعی مشغول هستند. نگاهی به فضای مجازی که بستر مناسبی را برای فعالیت اقلیت های جنسی فراهم آورده، درخواهیم یافت که انسان های قابل ملاحظه ای در جامعه امروز ایران زندگی می کنند که جزو اقلیت های جنسی محسوب شده و به شدت از سوی حاکمیت سرکوب می شوند.
با این وجود سرکوب   این اقلیت جنسی در چند سال اخیر فعالیت های اجتماعی خود را شدت بخشیده است. به گونه ای که سازمان فعال و مختص به خود در خارج از کشور را دارا است که جنبه بین المللی دارد. سایت ها و وبلاگ های بسیاری از سوی اقلیت جنسی کشور راه اندازی شده که به نوبه خود به فعالیت در زمینه آگاهی رسانی و مطرح کردن مطالبات خود مشغول می باشند. علاوه بر آن مجلات   مرتبط با اقلیت های جنسی به صورت مرتبط انتشار می یابد و حتی کتاب هایی نیز از سوی این اقلیت جنسی منتشر شده است.
پیرامون کنشگری سیاسی این اقلیت در چند سال اخیر تا آنجا که تهدیدها اجازه داده مشغول به فعالیت هستند و با نامه نگاری های خود با شخصیت های سیاسی، روشنفکران و دیگر افراد طبقه مرجع سعی در بازنمود مطالبات خود داشته و هماهنگی خود را با خواسته های مدنی و سیاسی جامعه ایران اعلام نموده اند. بخصوص در جنبش شکل گرفته در بعد از اقلیت های جنسی نه تنها در کنار دیگر افراد اجتماع حضور پررنگ در خیابان ها داشته اند بلکه در فضای مجازی و ارتباطات و اطلاع رسانی پیرامون جنبش نیز نقش مهمی را ایفا نموده اند.اهمیت این حضور هنگامی بهتر درک می شود که دریابیم فرایند برخورد با اقلیت های جنسی از سوی جامعه به علت عدم آگاهی لازم و مناسب نسبت به این اقلیت ها در چه سطحی قرار دارد. هرچند بسیاری از روشنفکران بخصوص روشنفکران جوانی که شناخت کافی از این اقلیت دارا می باشند، از این اقلیت حمایت نموده اند ولی بازخور فرایند برخورد اجتماعی و سرکوب شدید حاکمیت، مصائب فراوان و غیر قابل تصوری را برای از پستو درآمدن این اقلیت جنسی شکل داده است. از این رو در ائلاف برای جنبش اجتماعی ایران و مبارزه با دیکتاوری نیازمند آن هستیم که این اقلیت جنسی را نیز مورد توجه قرار داده و مطالبات آنها را در نظر بگیریم. بر این عقیده هستم که اگر برای مطالبات دگراندیشان اهمیت قائلیم باید دگرباشان را نیز بشناسیم و برای مطالبات انسانی و مدنی ایشان نیز اهمیت قائل باشیم؛ انسان بودن چنین حکم می کند .
  در پایان ذکر این نکته ضروری است که رمز این اتئلاف اجتماعی برگذشتن از تقابل دودویی بنیادین « ما و دیگری» در جهت مبارزه با دیکتاتوری است. دیگر زمان آن فرا رسیده که از دگم های اجتماعی، قومی و جنسی دست بکشیم و با سرلوحه قرار دادن « احترام به انسان برای انسان بودن» چتر فرایند مبارزه با دیکتاتوری را چنان بگسترانیم که اتئلافی از همه خرده جنبش های اجتماعی شکل گیرد که این راه تنها راه رسیدن به آزادی و دموکراسی است.