۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

بسترهاي مبارزه با دیکتاتوری

در رابط با بسترهاي مبارزه بايد درون مايه هاي اجتماع مورد توجه قرار گيرد و تاكيد بر خرده جنبش هاي اجتماعي باشد كه داراي اصالتي بنيادين در اجتماع مي باشند و پتانسيل در نورديده قدرت جاري در بدنه اجتماع را دارا هستند. در اين راستا بايد از سازمان ها و نهاد هاي سلسله مراتبي برحذر باشيم زيرا كه اين سازمان ها و نهاد در واقع به جاي توجه به فرد انسان در اجتماع ، بيشتر از همه به ساختار خود اهميت مي دهند. اين بدان معنا است كه در فرايند مبارزه براي نهاد ها و سازمان هاي سلسله مراتبي حفظ سازمان و نهاد از انسان اهميت بيشتري دارد و به راحتي انسان ها را فداي حفظ ساختار مي كنند. بر اين مبنا مبارزه بايد بر بستر فرد در بطن اجتماع صورت گيرد كه اين انسان ها به صورتي شبكه اي به هم پيوند مي خورند و به جاي سلسله مراتب عمودي ، پيوندي افقي را دارا هستند.
تاكيد بر سطح شبکه در واقع گونه اي گذار از رويکرد درختي و پانهادن به رويکردي ريشه اي در عملگرايي قلمداد مي شود . رويکرد شبکه اي پيوند هاي افقي انسان ها در اجتماع فضاهايي را شکل مي دهد که در آن آزادي و تخطي و سرپيچي امکان بروز دارد. اين فضا را مي توان« مناطق كنشگري آزاد اجتماعي »اطلاق نمود. بر بنيان چنين فضايي است که خرده جنبش هاي اجتماعي مي توانند پديدار شده و فرآيند مبارزه را شكل داده و حاكميت را به چالش بكشند.
علاوه بر نكته ديگر اهميت قائل شدن براي تمامي خرده جنبش هاي اجتماعي براي مبارزه است. تاكيد بر يك يا چند خرده جنبش خاص ، سبب مي گردد چشم انداز كلي شكل گيري يك جنبش اجتماعي حداكثري مخدوش شده و فرايند مبارزه ناكام ماند. در واقع تاكيد تنها بر يك يا چند خرده جنبش خاص، دامن زدن به تقابل هاي دوگانه مابين خرده جنبش هاي اجتماعي است و نشان از عدم تكافوي انديشه گري مناسب در مبارزه بر بستر اجتماع انسان ها دارد. تعصب يا تعلق نسبت به يك يا چند جنبش اجتماعي ناشي از پيشنه تاريخي قبيله گرايي در اجتماع است كه سبب مي گردد گونه اي مطلق انگاري برذهن انسان ها ـ حتي به اصطلاح روشنفكران آن ـ سايه افكند. نگاه واقع بينانه به اجتماع امروز ايران نشان دهنده خرده جنبش هايي است ـ كه چه ما بخواهيم و چه نخواهيم ـ در اجتماع وجود داشته كه در تلاش و مبارزه با حاكميت در راستاي حقوق مدني خود هستند. جنبش هايي كه عبارتند از :
ـ جنبش زنان : كه امروزه سرآمد مبارزه مدني مي باشند . فعاليت هاي بي وقفه آنها براي به دست آوردن حق برابري و حذف قوانين تبعيض آميز عليه زنان ، غير قابل انكار و ستايش شده است. شكل گيري كمپين هاي اجتماعي در مبارزه براي احقاق حقوق خود و افزايش سطح آگاهي زنان و تغيير نگرش سنتي به زن، نشان از بلوغ فكري بسيار عميقي در جنبش زنان دارد.
ـ جنبش كارگري : اين جنبش چنان فرايند رو به گسترش را در برگرفته كه در ساليان اخير مطالبات اقتصادي و مدني خود را به قدرت از حاكميت مطالبه مي كند. عمق آگاهي هاي شكل گرفته در جنبش كارگري در ايران سبب گرديده كه كارگران بدور از تعصبات ايدئولوژيك ناشي از ساختارهاي سلسله مراتبي، بر بستر كنشگري اجتماعي عمل نموده و از هر گونه قرار گرفتن در ساختارهاي فسيل شده پرهيز كنند. در واقع امروز اين ساختارها هستند كه ادعاي حمايت از جنبش كارگري دارند و كارگران تنها در قالب شبكه هاي كارگري خويش عمل مي كنند .
ـ جنبش دانشجويان : فرايند مبارزه دانشجويان بخصوص بعد از « فريب بزرگ اصلاحات» ابعادي عقلاني تر يافته است و سبب دوري هر چه بيشتر از نهاد هاي گرديده كه با انتساب خود به جريان دانشجويي ، منافع نهادي خود را دنبال مي كردند. امروزه دانشجويان را نمي توان در قالب يك يا چند تشكل دانشجويي ، تقسيم بندي كرد. بلكه اين بدنه اجتماعي دانشجويان است كه جنبش دانشجويي را به پيش مي برد و در اين بدنه گونه اي از پلوراليسم دانشجويي به وضوح قابل مشاهده است.
ـ جنبش معلمان : اين جنبش در چند سال اخير بر بنيان مطالبات اقتصادي و مدني معلم ها شكل گرفته كه گستره آن هر روز بيشتر مي شود. اهميت اين جنبش وقتي قابل درك است كه اين نكته را متذكر شويم كه در نظام فاشييسم ديني در ايران ، در طول ساليان حكومت خود سخت ترين گزينش ها استخدامي به معلم ها مرتبط بوده و از آنجا كه اين نظام فاشيستي جريان قدرت خود را در آموزش تسري مي دهد انتخاب معلم ها اهميت فراوان داشته و عبور از گزينش استخدامي براي هر فرد اجتماع امكان پذير نبوده است. اكنون چنان فشارهاي حاكميت فاشيستي بر اجتماع افزايش يافته ، كه لايه هاي اجتماعي منتخب نيز حاكميت را به چالش مي كشند. نكته هايي كه حاكميت هيچ گاه درنيافته پتانسيل هر انسان براي افزايش آگاهي و دانايي است كه در طول زمان شكل مي گيرد و همچنين نكته ديگر ظرفيت تحمل فشار در قشرهاي اجتماعي مختلف است .
ـ جنبش اقليت هاي قومي : افزايش آگاهي هاي اجتماعي در سطحي گسترده ، بستري مناسب براي شكل گيري جنبش هاي قومي در راستاي حقوق اجتماعي خود، فراهم آورده است. هر چند برخي مواقع راديكاليسم موجود در اين جنبش ها ، از منظر نفي گراي به كنشگري مي پردازد ولي به دور از تعصبات قومي، بسياري از مطالبات اين جنبش ها به حق بوده و بايد هر قوميتي از حقوق برابر برخوردار باشند. اين جنبش ها نيز از آنجا كه تنها در يك اجتماع دموكراتيك و آزاد است كه مي توانند به مطالبات خود دست يابند تلاش براي دستيابي به اهدافي همچون عدالت ، آزادي و رهايي از سلطه اقتدار ، بسترهاي اجتماعي مناسب براي مبارزه با حاكميت مي باشند.
ـ اقليت هاي مذهبي : بالاترين سركوب ها و خفقان ها در نظام فاشيسم مذهبي ايران، مربوط به اقليت هاي مذهبي است. از آنجا كه اين نظام فاشيستي بر بنيان ايدئولوژي ديني شكل گرفته و ايدئولوژي ديني خود را برترين محسوب مي كند از اين رو اقليت هاي ديني بايد يا به ايدئولوژي ديني برتر بپوندند يا سركوب شوند. در اين ميان اقليت مسلمان سني، بهائيان، دراويش ، يهوديان و... بيشترين صدمه و سركوب را تا اكنون تجربه كرده اند. برخي از اقليت ها همچون بهائيان حتي از حق تحصيل، اشتغال ندارند ( اگر حكومت از جامعه جهاني نمي ترسيد حتي حق نفس كشيدن را نيز از آنها سلب مي كرد). با اين وجود تلاش مذبوحانه نظام فاشيستي نه تنها سبب از بين رفتن اين اقليت ها نگرديد بلكه نگاه هاي جهان آزاد را متوجه سركوب اين اقليت ها ساخته و بستري مناسب ( هرچند با رنج فراوان) براي اين اقليت ها ديني فراهم آورده تا مطالبات خود را مطرح كنند.
ـ اقليت هاي جنسي : اين واقعيت كه در اجتماع امروز ايران اقليت هاي جنسي وجود داشته كه مورد سركوب قرار مي گيرند(چه ما قبول داشته باشيم و يا نباشيم ) غير قابل انكار است. شايد تا ساليان پيش فارغ از هر گونه انسانيت، سركوب اين اقليت ها را ناديده مي گرفتيم و بر پايه تعصبات وقيحانه ديني و فرهنگي چشم مي بستيم تا به وجدان درد گرفتار نگرديم ولي امروزه با پيشرفت تكنولوژي و فرصت شنيدن صداهاي ديگري ، اگر فرياد بودن اين اقليت ها را نشنويم و از كنار سركوب آنها به راحتي بگذريم ، انسان بودن را به كناري نهاده ايم و هيچ فرقي بين ما و حاكميت فاشيستي نيست. وقتي براي مطالبات دگر انديشان اهميت قائليم بايد براي مطالبات دگرباشان نيز اهميت قائل باشيم. انسان بودن چنين حكم مي كند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر